kavirbienteha خدای مهربان من

kavirbienteha خدای مهربان من

kavirbienteha خدای مهربان من

kavirbienteha خدای مهربان من

داستان جدید دخترک مراکشی


 داستان کوتاه دیگر عاشقانه  ------  Short Stories Wrestling lonely girl
دختر مراکشی بود. پدری داشت که با نخ‌ریسی روزگار را می‌گذراند. صنعت دست پدر رونق یافت و پولی به هم زد و دخترش را به گردشی در آب‌های مدیترانه برد. مرد می‌خواست متاعش را بفروشد، و به دختر نیز سفارش کرد که او هم به جستجوی مرد جوانی برآید که شوهر شایسته‌ای برایش باشد.
 
کشتی در نزدیکی‌های مصر به کام طوفان افتاد، پدر جانش را از دست داد و دختر به ساحل افتاد. دخترک بینوا و از پا افتاده که تقریباً چیزی نیز از گذشته به خاطر نداشت آنقدر در ساحل گشت و گشت تا عاقبت به خانواده‌ای رسید که حرفه‌شان نساجی بود. این خانواده دختر را نزد خود بردند و به او پارچه‌بافی یاد دادند.
تا اینجا دختر از آخر و عاقبت خود خیلی هم شاکر بود. ‏اما این عاقبت بخیری چندان نپایید، چند سال بعد دختر در ساحل توسط برده‌دزدی ربوده شد که کشتی‌اش رو به سمت استانبول در خاور داشت و دختر را به بازار برده‌فروشی‌اش برد. مردی که سازنده‌ی دَکَل کشتی بود به این بازار رفت تا برده‌ای بخرد که وردستش باشد، اما وقتی چشمش به دختر افتاد دلش برای او سوخت، او را خرید و به خانه برد تا کمک همسرش باشد.

اما دزدان دریایی محموله‌ی این مرد را دزدیدند، و برای خرید برده‌های دیگر دستش خالی ماند. مرد و همسرش و دختر به ناچار از اول تا آخر دَکَل سازی را خود به عهده گرفتند. دختر سخت و هشیار کار می‌کرد. دکل‌ساز که دختر را لایق دید آزادی‌اش را به او بخشید و شریک کارش کرد، که سبب شعف خاطر دختر شد. ‏روزی مرد دکل‌ساز از دختر خواست با یک محموله بار دکل به جاده برود. اما نرسیده به سواحل چین کشتی با طوفانی شدید روبه‌رو ‏شد. یک بار دیگر آب دختر را به ساحلی بیگانه برد، و یک بار دیگر ‏دخترک به شِکوه از تقدیر به زاری افتاد. پرسید: ‏«چرا، چرا باید تمام اتفاقات بد برای من بیفتد؟» ‏هیچ پاسخی نشنید. از روی ماسه‌ها بلند شد و رو به شهر گرفت. ‏افسانه‌ای در چین حکایت می‌کرد که روزی یک زن خارجی پیدا خواهد شد که خیمه‌ای برای امپراتور خواهد ساخت.
چون هیچ‌کس در چین صنعت چادرسازی را نمی‌دانست، تمام مردم چین، که شامل نسل بعد از نسل امپراتوران هم می‌شد، چشم به راه وقوع این افسانه بودند. سالی یک بار امپراتور فرستاده‌هایش را روانه‌ی شهر‌ها می‌کرد تا هر جا که چشم‌شان به یک زن خارجی بیفتد، او را به دربار ببرند. ‏در تاریخ یاد شده زن کشتی شکسته به حضور امپراتور رسید. امپراتور توسط مترجم از او پرسید آیا می‌تواند چادر بسازد. زن گفت: «‏فکر می‌کنم بتوانم.» زن طناب خواست، اما چینی‌ها طناب نداشتند، پس زن با به یاد آوردن دوران بچگی و بزرگ شدن زیردست پدر ریسنده، ابریشم خواست و آن را ریسید و طناب را بافت.
بعد تقاضای پارچه کرد، اما چینی‌ها پارچه نداشتند، پس زندگی خود با نساج‌ها را به یاد آورد و پارچه‌ی مناسب چادر را بافت. بعد تقاضای دیرک چادر کرد، اما چینی‌ها دیرک نداشتند، پس زندگی خود با دکل‌ساز را به یاد آورد و دیرک چادر را ساخت. وقتی تمام این لوازم آماده شد، کوشید تمام چادرهایی را که در زندگی‌اش دیده بود به یاد آورد. سرانجام خیمه‌ای ساخت. امپراتور از ساخت خیمه و به تحقق رسیدن پیشگویی افسانه مبهوت شد، به دختر گفت هر آرزویی دارد بگوید تا او برآورده سازد. دختر با شاهزاده‌ای زیبا ازدواج کرد و با فرزندانش در چین ماندگار شد و سالیان سال خوش و خوشبخت زندگی کرد. متوجه شد که گرچه ماجراهای زندگی‌اش به هنگام وقوع ترسناک به نظر می‌رسیدند، اما در نهایت برای خوشبختی‌اش ضروری بودند.
کارتر، اسکات- شری

کــودکــان

بالا بردن اعتماد به نفس در کودکان

اعتماد به نفس در کودکان Baby مهم است برای بالا بردن اعتماد به نفس کودکانمان این مطلب را تا ته بخونید


بگذارید مشکلاتش را خودش حل کند (‌Children)

 بچه‌ها با حل مشکلاتشان، اعتمادبه‌نفسشان را تقویت می‌کنند و به توانایی‌های خود پی می‌برند. آیا فرزندتان را در حالی که مشغول پیداکردن یک تکه پازل است فقط تماشا می‌کنید یا سریع تکه پازل گمشده را برایش پیدا می‌کنید؟ آیا وقتی به سختی مشغول بستن دکمه‌های لباس با بند کفشش است، سرزنشش می‌کنید و خودتان انجام این کار را به عهده می‌گیرید یا اجازه می‌دهید برای چند بار دکمه‌ها را جابجا ببندد یا بند کفشش وسط راه باز شود؟ مطمئن باشید اگر بتواند این کارهای ساده را بارها اشتباه انجام دهد، حتما در آینده با اعتمادبه‌نفس بیشتری مشکل‌های بزرگ‌تر را به تنهایی حل می‌کند.

الگوی مثبتی برایش باشید ( Children )

حتما شما هم چند بار در دوران نوجوانی‌ چنین جمله‌هایی را به زبان آورده‌اید: «آرزو دارم این کار را انجام دهم، اما نمی‌توانم.» این جمله‌های منفی که ناشی از ناتوانی‌ در انجام امور است، به رفتار والدین مرتبط است. کودکان دقیقا از رفتار پدران و مادران الگوبرداری می‌کنند. پس اگر مشغول انجام کاری هستید و مستاصل هم شده‌اید، از این جمله استفاده نکنید: «رییسم خواسته این فایل را روی سیستم پاورپوینت اجرا کنم اما اصلا نمی‌توانم تا آن موقع این کار را انجام دهم.» با بیان چنین جمله‌هایی غیرمستقیم به فرزندتان نداشتن اعتمادبه‌نفس را منتقل می‌کنید. حتی اگر قادر به انجام کاری نیستید، مثبت صحبت کنید: «رییسم خواسته این فایل را روی سیستم پاورپوینت اجرا کنم. هنوز نتوانسته‌ام ولی تمام تلاشم را انجام می‌دهم و مطمئنا به نتیجه دلخواهم می‌رسم. با یک برنامه‌ریزی صحیح حتما می‌توانم انجامش دهم.» در تمام این مدت فرزند شما به گفته‌هایتان گوش می‌دهد و به اینکه با یک کار سخت چگونه برخورد می‌کنید، توجه دارد.


بگذارید ریسک کند( Children )

به فرزندتان بیاموزید حتی اگر نتیجه نهایی آنچه انتظارش را داشته، نباشد، اینکه راه مورد علاقه خود را انتخاب و برای انجام آن تلاش کند، ارزشمند است و بخش زیادی از کار را پیموده است اما این تفکر مخصوص افرادی است که اعتمادبه‌نفس دارند و از به نتیجه نرسیدن نمی‌ترسند. فرزندتان را ترغیب کنید در فعالیت‌های گروهی در مدرسه‌ مانند عضویت در تیم‌های ورزشی، گروه‌های موسیقی یا حتی گروه‌های علمی شرکت کند. با این کار او فرصت نشان دادن توانایی‌هایش را به دست می‌آورد و حتی ممکن است در این گروه‌ها به عنوان سرگروه نقش‌هایی را برعهده بگیرد که در تقویت اعتمادبه‌نفس او نقش زیادی خواهد داشت.

اقدام دیگری که می‌توانید انجام دهید، برنامه‌ریزی برای گردش‌های کوتاه اما هیجان‌انگیز خانوادگی است؛ دوچرخه‌ای کرایه و مسیری را از قبل انتخاب کنید و به فرزندتان بگویید یک گردش غیرمنتظره دارید. مسیر حرکت را به او نگویید. بگذارید در عمل انجام شده قرار بگیرد، ترس را بیازماید و اعتمادبه‌نفسش افزایش پیدا کند.

مسابقه‌های 2 نفری بین خودتان و او ترتیب دهید؛ بذرهای یک گیاه خاص را تهیه کنید و از فرزندتان بخواهید آن را بکارد و مسوولیت پرورش‌اش را برعهده بگیرد. با دیدن روند رشد گیاه شما و رسیدگی‌تان به آن، او هم ترغیب می‌شود این کار را انجام دهد و ترس از انجام کارهای انفرادی کم‌کم در وجودش از بین می‌رود.


به او حق انتخاب بدهید(Children)

وقتی برای خرید لباس کودک می‌روید، به هماهنگ‌کردن رنگ‌های لباس‌های مختلف توجه می‌کنید اما ممکن است فرزندتان رنگ‌هایی را انتخاب ‌کند که خیلی هم با هم جور نیستند و شما دوست ندارید لباسی با آن رنگ‌ها بپوشد.

اینکه کودک شما چند رنگ ناهماهنگ را انتخاب کند، خیلی بهتر از این است که همیشه شما انتخاب کنید. به او حق انتخاب بدهید. بخش مهمی از شکل‌گیری اعتمادبه‌نفس کودک به انتخاب‌های مستقل او بستگی دارد. حتی اگر انتخاب‌های درست و بجایی نباشد. مطمئن باشید پس از چند بار، انتخاب‌های درستی خواهد داشت چون به خودش اعتماد دارد..................ادامه...




برای تشویق کودکتان هم حد و مرزی قائل شوید. اینکه دختر 10 ساله شما از دستمال کاغذی برای پاک کردن لبش هنگام غذاخوردن استفاده می‌کند امری بدیهی است و نیازی نیست بابت این کار هدیه‌ای دریافت کند. بچه‌ها خیلی سریع همه چیز را می‌آموزند و شما به صورت ناخودآگاه به این دلیل که حس پدر و مادری دارید، آنها را تشویق می‌کنید. اینکه کودک را تشویق می‌کنید، بسیار عالی است اما به او حسی واقعی ببخشید و این حس را اغراق‌آمیز نکنید. در غیر این صورت فکر می‌کند این کارهای ساده هم حتما خیلی سخت بوده و فقط او از عهده انجامش برمی‌آید.

 

پیداکردن بچه‌هایی که با جسارت بیشتری از وسایل بازی استفاده می‌کنند، اصلا سخت نیست. انگار قدم‌هایشان را محکم‌تر برمی‌دارند و از اینکه هر کدام از وسایل بازی جدید را حتی برای اولین‌بار امتحان کنند، ترسی ندارند، اما بچه‌هایی را هم می‌توانید ببینید که برای قدم برداشتن حتی در سطح صاف از پدر و مادرشان کمک می‌خواهند. این تفاوت بارز رفتار به عقیده روان‌شناسان به دلیل خصوصیتی به نام «اعتمادبه‌نفس» است.


تمام والدین برای افزایش و تقویت اعتمادبه‌نفس فرزندشان تلاش می‌کنند. کودکی را تصور کنید که برای اولین‌بار تصمیم دارد از یک پارچ آب برای خودش آب بریزد. اولین واکنش پدر و مادرها معمولا این است: «عزیزم! حواست رو جمع کن آب رو نریزی.» اما به نظرتان این جمله چطور است؟ «باریکلا که خودت برای خودت آب می‌ریزی، عزیزم!» در این مطلب روش‌هایی برای تقویت اعتمادبه‌نفس کودک پیشنهاد شده است.

شعر اولیه سریال مادرانه

دانلود آهنگ جدید احسان خواجه امیری تیتراژ سریال مادرانه

 

سریال مادرانه سریال شبکه سه است

 

متن شعر آهنگ   تیتراژ  پایانی سریال مادرانه 


شعر اولیه سریال مادرانه چنین بود

که بعدا تغییر یافت به دلیل عدم پخش صدا وسیما

 

منو به حال من رها نکن تو هم به مرز این جنون برس

اگه هنوزم عاشق منی خودت به داد هر دومون برس 

 

من از تصور نبودنت رو شونه تو گریه میکنم

منی که دل بریدم از همه ببین برای تو چه میکنم

 

تمام عمر رد شدم ازت ببین کجا شدم اسیر تو

به پشت سر نگاه نمیکنم که برنگردم از مسیر تو

 

به حد مرگ می برت سرت ولی باری عشق تو کمه

خودت به من بگو بهشت تو کجای این همه جهنم